بسم الله الرحمن الرحیم
شب ششم محرم الحرام 1435- هیأت میثاق با شهدا
تلاوت آیات 146 تا 148 سوره مبارکه آل عمران
بخش اول: اشعار
آمد از خیمه همچو قرص قمر
آنکه آماده بهر پرواز است
اشتیاق است و ترس جاماندن
بند نعلین او را اگر باز است
کربلا با نسیم گلبرگش
رنگ و بوی گلاب میگیرد
حسنی زاده است، حق دارد
چهره اش را نقاب می گیرد
آخر او ماهپاره میباشد
مثل خورشید عرشه زین است
آن گلی که به چشم میآید
زودتر در نگاه گلچین است
قامت سبز و قد کوتاهش
بوی کامل ترین غزل دارد
اینکه شوق زبانزد عشق است
سیزده شیشه عسل دارد
گر عمو را شکسته می خواند
گر کلامی به لب نمیآرد
در مسیر صدای بیحالش
استخوان مزاحمی دارد
قامت او کمی بزرگ شده است
یا عمو قامت خمی دارد؟!
رد پای کشیده او تا
وسط خیمه لاله می کارد
علی اکبر لطیفیان
بخش دوم: متن ادبی
قاسم آماده رفتن به میدان شده است. بعد از علی اکبر حال اوست که آمده است از عمو اذن میدان بگیرد. با آن که دیشب عمو او را نیز در زمره شهدای کربلا شمرده است و قاسم از امتحانِ سؤالِ عمو که پسر برادرم مرگ در نظر تو چگونه است؟ با شیرینی "احلی من العسل" سربلند بیرون آمده است؛ اما حال که عمو به وی اجازه جنگیدن نمیدهد؛ دلشورهای عجیب به سراغش آمده که مبادا از علی اکبر جا بماند.
قاسم شاید با خود میاندیشد که باید هر طور شده عمو را راضی کند. شده است به پای عمو بیفتد؛ گریه کند؛ ناله بزند؛ آن قدر که در اثر گریه کردن در آغوش عمو، نه فقط خودش که حسینعلیه السلام را نیز از هوش ببرد؛ این شربت شیرینتر از عسل را باید بنوشد. تمام لذت قاسم به این است که با بدرقه عمویش حسینعلیهالسلام به دیدار پدرش برود. به دیدار جدش به دیدار علی اکبر. عمو که راضی شد قاسم با عجله رهسپار میدان گردید آن قدر با عجله که هنوز جای قطرات اشک که اندکی پیش بر دامان عمو چکانده بود بر صورتش پیدا بود.
بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت
برگ گل سرخ را باد کجا می برد
قاسم رجز بخوان و مبارز بطلب که تو فرزند شجاعان عربی. آن سوی میدان دشمنان ماه رخسار قاسم را به نظاره نشستهاند. ابرهای تیره و تار بر روی ماه سایه افکندند و ناگاه دشت در سیاهی فرو رفت. کسی باید بیاید و دوباره میدان از نور رویش روشن شود. چه کسی بهتر از آن خورشید که همه ستارگان عاشورایی کربلا بر گرد او میچرخند و آیینهدار آفتاب جمال اویند. عمو بر بالین قاسم آمده است و قاسم آخرین توشهاش را از این سرای خاکی نگاه عمو قرار میدهد نگاهی که به او میگوید بر عمویت سخت است که تو او را بخوانی و او جوابت ندهد یا وقتی جوابت بدهد که دیگر نفعی به حال تو ندارد.
به تماشا بنشینیم این آیات را که قاسم به نیکویی آنها را به تماشا نشاند: پس در برابر آسیبهایى که در راه خدا به آنان رسید، سستى نکردند و ناتوان نشدند و [در برابر دشمن] سر تسلیم و فروتنى فرود نیاوردند و خدا شکیبایان را دوست دارد. سخن ایشان در گرماگرم نبود جز این نبود که گفتند پروردگارا گناهانمان را ببخش و قدمهایامان را استوار کن و ما را بر قوم کافران پیروز کن.